قلم توتم من است .قلم توتم ماست.
به قلم سوگند،
به خون سیاهی که از حلقومش می چکد سوگند .
به رشحه خونی از زبانش می تراود سوگند ،
به ضجه های دردی که از سینه اش بر میاید سوگند،
که توتم مقدسم را نمیفروشم.
به دست زورش تسلیم نمی کنم به کیسه زرش نمی بخشم
به سر انگشت تزویرش نمیسپارم،
دستم را قلم می کنم و قلمم را از دست نمی گذارم .
چشمهایم را کور می کنم ،گوشهایم را کر می کنم،پاهایم را میشکنم ،انگشتانم را بند بند می برم،سینه ام را می شکافم،
قلبم را میکشم،
حتی زبانم را میبرم و لبم را میدوزم،
اما،
قلمم را به بیگانه نمیدهم
کلمات کلیدی: دکتر شریعتی